همينکه گاه ميخواني غزل هاي مرا کافيست براي گرمي احساس همين انگيزه ها کافيست بدستت دفتر شعرم بگيري سرسري خوب است به خاطر آوري نامم،به نفرين يا دعا کافيست کنار يار ،دلشادم،حيات نوح هم بس نيست بدون يار ،يک دم هم،ندارد چون صفا کافيست طبيب حاذقي هستي و دل بيمار چشمانت بگيري نبض عشقم را ،ندادي هم دوا،کافيست نه ترسي دارم از دوزخ،نه دلبندم بهشتش رامن از او راصي ام ،راضي شود از من خدا،کافيست شکسته ميشود بغضم،به محض ديدن رويت به غربت مانده را طرح نگاه آشنا کافيست ممنون از حضور گرم و ارزشمندتون موفق و سربلند باشيد