omid heydari - پيام‌هاي ارسالي ?RSS=0 omid heydari - پيام‌هاي ارسالي fa ParsiBlog.com RSS Generator Sun, 05 May 2024 07:56:01 GMT omid heydari گويند روزي شيطان همه جا جار زد که قصد دارد از کار خود دست بکشد و وسايلش را با تخفيف مناسب به فروش بگذارد. او ابزارهاي خود را به شکل چشمگيري به نمايش گذاشت. اين وسايل شامل خودپرستي، شهوت، نفرت، خشم، آز، حسادت، قدرت‌طلبي و ديگر شرارت‌ها بود. ولي در ميان آنها يکي که بسيار کهنه و مستعمل به نظر مي‌رسيد، بهاي گراني داشت و شيطان حاضر نبود آن را ارزان بفروشد. کسي از او پرسيد: «اين وسيله چيست؟» http://omiid.parsiblog.com/Feeds/8507374/ <span class="mb">گويند روزي شيطان همه جا جار زد که قصد دارد از کار خود دست بکشد و وسايلش را با تخفيف مناسب به فروش بگذارد. او ابزارهاي خود را به شکل چشمگيري به نمايش گذاشت. اين وسايل شامل خودپرستي، شهوت، نفرت، خشم، آز، حسادت، قدرت‌طلبي و ديگر شرارت‌ها بود. ولي در ميان آنها يکي که بسيار کهنه و مستعمل به نظر مي‌رسيد، بهاي گراني داشت و شيطان حاضر نبود آن را ارزان بفروشد. کسي از او پرسيد: «اين وسيله چيست؟»</span><br ms1="http://www.5rooz.com/Files/images/1(153).jpg"><div class='w3-display-container'><img src='http://www.5rooz.com/Files/images/1(153).jpg?w=450&amp;h=330' class='mediaImg w3-center w3-text-theme w3-small' onload='Img(event);' onerror='Img(event);'><div class='w3-display-bottomright w3-theme pointer' style='padding: 0 9px;display:none;''><i class='fa fa-search-plus'></i></div></div> Tue, 25 Mar 2014 09:59:00 GMT *در ساحل با خدا قدم مي زدم. بر پهنه آسمان صحنه هايي از زندگي ام برق زد. در هر صحنه، دو جفت جاي پا روي شنهاديدم. يکي متعلق به من و ديگري متعلق به خدا متوجه شدم که چندين بار درسخت ترين و غمگين ترين دوران مسير زندگي ام، فقط يک جفت جاي پاروي شن بوده است. خدايا، تو گفتي در تمام راه با من خواهي بود.خداپاسخ داد: اگر در آزمون ها و رنج ها، فقط يک جفت جاي پا ديدي زماني بود که تو را در آغوشم حمل مي کردم * http://omiid.parsiblog.com/Feeds/8383755/ <span class="mb">*در ساحل با خدا قدم مي زدم. بر پهنه آسمان صحنه هايي از زندگي ام برق زد. در هر صحنه، دو جفت جاي پا روي شنهاديدم. يکي متعلق به من و ديگري متعلق به خدا متوجه شدم که چندين بار درسخت ترين و غمگين ترين دوران مسير زندگي ام، فقط يک جفت جاي پاروي شن بوده است. خدايا، تو گفتي در تمام راه با من خواهي بود.خداپاسخ داد: اگر در آزمون ها و رنج ها، فقط يک جفت جاي پا ديدي زماني بود که تو را در آغوشم حمل مي کردم *</span><br ms1="http://hashembabaei.persiangig.com/image/%D8%AC%D8%A7%DB%8C%20%D9%BE%D8%A7.jpg"><div class='w3-display-container'><img src='http://hashembabaei.persiangig.com/image/%D8%AC%D8%A7%DB%8C%20%D9%BE%D8%A7.jpg?w=320&amp;h=240' class='mediaImg w3-center w3-text-theme w3-small' onload='Img(event);' onerror='Img(event);'><div class='w3-display-bottomright w3-theme pointer' style='padding: 0 9px;display:none;''><i class='fa fa-search-plus'></i></div></div> Sat, 08 Feb 2014 19:15:00 GMT چقدر خواب ببينم که مال من شده اي http://omiid.parsiblog.com/Feeds/8371750/ <A href='http://omiid.ParsiBlog.com/Posts/1/' class=gl ls="http://omiid.ParsiBlog.com/Posts/1/"><span class="mb">چقدر خواب ببينم که مال من شده اي</span></A><br ms1="http://media.kgw.com/images/alcohol-abuse-treatment.jpg"><div class='w3-display-container'><img src='http://media.kgw.com/images/alcohol-abuse-treatment.jpg' class='mediaImg w3-center w3-text-theme w3-small' onload='Img(event);' onerror='Img(event);'><div class='w3-display-bottomright w3-theme pointer' style='padding: 0 9px;display:none;''><i class='fa fa-search-plus'></i></div></div> Wed, 05 Feb 2014 12:12:00 GMT *پدري دست بر شانه پسر گذاشت و پرسيد: تو ميتواني مرا بزني يا من تورا؟پسر جواب داد: من ميزنم پدر ناباورانه دوباره سوال را تکرار کرد ولي باز همان جواب را شنيد با ناراحتي از کنار پسر رد شد.بعد از چند قدم دوباره سوال را تکرار کرد پسر جواب داد شما ميزني. پدر گفت چرا دوبار اول اين را نگفتي؟ پسر جواب داد تا وقتي دست شما روي شانه من بود عالم را حريف بودم ولي وقتي دست از شانه ام کشيدي قوتم را با خودبردي* http://omiid.parsiblog.com/Feeds/8386080/ <span class="mb">*پدري دست بر شانه پسر گذاشت و پرسيد: تو ميتواني مرا بزني يا من تورا؟پسر جواب داد: من ميزنم پدر ناباورانه دوباره سوال را تکرار کرد ولي باز همان جواب را شنيد با ناراحتي از کنار پسر رد شد.بعد از چند قدم دوباره سوال را تکرار کرد پسر جواب داد شما ميزني. پدر گفت چرا دوبار اول اين را نگفتي؟ پسر جواب داد تا وقتي دست شما روي شانه من بود عالم را حريف بودم ولي وقتي دست از شانه ام کشيدي قوتم را با خودبردي*</span><br ms1="http://static.melateiran.com/thumbnail/dge9bqpv9kgsoss/dqb7fYvDafU+yXZzSD89ew==/b5f7fd20e86449b4e95ae8f9aa13b768.jpg"><div class='w3-display-container'><img src='http://static.melateiran.com/thumbnail/dge9bqpv9kgsoss/dqb7fYvDafU+yXZzSD89ew==/b5f7fd20e86449b4e95ae8f9aa13b768.jpg?w=280&amp;h=213' class='mediaImg w3-center w3-text-theme w3-small' onload='Img(event);' onerror='Img(event);'><div class='w3-display-bottomright w3-theme pointer' style='padding: 0 9px;display:none;''><i class='fa fa-search-plus'></i></div></div> Sun, 09 Feb 2014 15:29:00 GMT *گفت جبران ميکنم، گفتم کدامش را ؟ عمر رفته را ؟ روي شکسته را ؟ دل مرده را ؟ حالا من هيچ... جواب اين تار موهاي سفيد را ميدهي ؟ نگاهي به موهايم کرد و گفت : چه پير شده اي ...! گفتم جبران ميکني ؟ گفت ... کدامش را...؟* http://omiid.parsiblog.com/Feeds/8378751/ <span class="mb">*گفت جبران ميکنم، گفتم کدامش را ؟ عمر رفته را ؟ روي شکسته را ؟ دل مرده را ؟ حالا من هيچ... جواب اين تار موهاي سفيد را ميدهي ؟ نگاهي به موهايم کرد و گفت : چه پير شده اي ...! گفتم جبران ميکني ؟ گفت ... کدامش را...؟*</span><br ms1="http://www.colleenhammond.com/wp-content/uploads/2011/03/man-crying-praying.jpg"><div class='w3-display-container'><img src='http://www.colleenhammond.com/wp-content/uploads/2011/03/man-crying-praying.jpg?w=425&amp;h=283' class='mediaImg w3-center w3-text-theme w3-small' onload='Img(event);' onerror='Img(event);'><div class='w3-display-bottomright w3-theme pointer' style='padding: 0 9px;display:none;''><i class='fa fa-search-plus'></i></div></div> Fri, 07 Feb 2014 14:42:00 GMT